عشق اول

عشق اول را برایم نقطه ها همساز گشت
عشق اول را بعالم نطفه ها دمساز گشت
عشق اول می‌برد جان را درون سینه ها
عشق اول روح را با سینه ها پرداز گشت
عشق اول در وجوم سازه ها را شور شد
عشق اول جور شد با آسمان همراز گشت
عشق اول تارو پودم میشود درجان و دل
عشق اول چون نباشد گریه ها آغاز گشت
عشق اول پاک باشد حضرت معصومه ها
عشق اول کور بودم ،دیده هایم باز گشت
عشق اول را عبادت گر کنم منفور نیست
عشق اول منزلت دارد به پایش ناز گشت
عشق اول عاشقم کرد رفتو با اندیشه ها
عشق اول سوختم من آتشم اعجاز گشت
عشق اول موج دریا را وجود آورده است
عشق اول پربها شد با صدف پرداز گشت
عشق اول با قلم هم سوی شعرم میشود
عشق اول نور شد با شعر من ممتاز گشت
عشق اول می کنم جان را فدایش بشنود
عشق اول مرغ زیباشد به غم پرواز گشت
عشق اول خاک پایت میشود مجنون بدان
عشق اول جعفری ها در فراقش زار گشت
عشق اول همچو شیرین درپس نو پرده ها
عشق اول کوه را با تیشه ها یش راز گشت
عشق اول با سپیده جوشش افسانه هاست
عشق اول درمزارم روضه هایش ساز گشت

علی جعفری

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.