رها کردی مرا تنها تو با صدها گرفتاری

رها کردی مرا تنها تو با صدها گرفتاری
به پایان میرسدعمرم نگارا با چه دشواری

چراکردی رها رفتی مرا با دردها ای مه
ندارم چون تو ای دلبر دراین دنیا پرستاری

طبیبی بهردردم چون توآخرمن کجایابم
به مثلت بهر درمانم کند هردم مرا یاری

ز هجرانت فتادم گوشه ای کز درد می نالم
پرستاری ندارم ماه من در وقت بیماری

تو رفتی تا بسوزم روزشبها ازفراقت من
جهان راگر بگردم من نیابم چون تو دلداری

شکستی قلب ماراعاقبت بارفتنت دلبر
کجاای بیوفابشکسته دل داردخریداری

اگر کردی فراموشم مرا بردی تو از یادت
بدان تازنده هستم من دراین قلبم تو جاداری

جدا گشتی تو آخر نازنیا از(خزان) رفتی
شدم تنها دراین عالم ندارم هیچ غمخواری

علی اصغر تقی پور تمیجانی

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.