ای یاس تن سپرده به دیوار دیگری

ای یاس تن سپرده به دیوار دیگری
ای یار همنشین شده با یارِ دیگری

از تو برای پنجره ها قصه گفتم و
بغضم نشست بر لبِ سیگار دیگری

پر زد دلم همیشه به سمت خیال تو
لک زد دلت به حسرتِ دیدارِ دیگری

دیوار های سست، ترک های بی شمار
قلبت مرا سپرده به معمار دیگری

آن آبشار سرزده از سنگ چین ِ بغض
شد واژه واژه گریه در اشعار دیگری

ما با رباعیات حضرت عطار زنده ایم
افتاده گرچه قرعه به عطار دیگری

جای  تو روی شانه من تا همیشه هست
بگذار سر به شانه من بار دیگری


مهین خادمی

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.