اینجا بر این بلندا

اینجا
بر این بلندا
نمی‌خواهم به یاد آورم که بالی هست
چرا که بر هر رویایم
رنجی‌ست نگهبان
و بر هر دقیقه‌ام
دلی که بیرون می‌ریزد از فردا

من مقبره‌ای در بادم
مقبره‌ای در باران
نوک اهرام ثلاثه‌ی تاریکی
برای آن که پاس داشته شود آماس مرگ
و نیز دستان فاتح برهوت

منم که در ادامه محو خواهم شد
چرا که زنده و شریفِ من به کار نمی‌آید
اینجا
بر این بلندا
که مبهوت است خدا
برای زاریِ بر من
مخلوقِ رنگ‌آمیزی نشده
و بره‌ای سر بریده
بر قربانگاهِ این بام
به شکرانه‌ی طلوعِ خدایان ثروت.


حسین صداقتی

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.