روم در جرگه مستان که آنجا من خدا بینم

روم در جرگه مستان که آنجا من خدا بینم
که در مسجد خودم را از خدا جانا جدا بینم
بگردم از ره کعبه روم در راه میخانه
که آنجا هرچه میبینم همه لطف و صفا بینم
من از خمخانه عشقت زنم پیمانه پیمانه
که من در خط پیمانه فروغی از خدا بینم
الایا ایهاالساقی تو هشیارم کن از باده
که من در خرقه زاهد همه زهد ریا بینم.
زنم بر تارک هستی قدم در راه افلاکی

که از شور و شر هستی مدام اینجا بلا بینم
بیا در خلوت رندان بنوشانم از آن صهبا
که در خلوتگه صوفی خطا اندر خطا بینم
حریم حرمت مستان به تو به نشکنم عارف
که اندر جمع این رندان خودم را با خدا بینم

نعیمی علی

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.