تو همون لحظه که عشقو توی چشمای تو خوندم

تو همون لحظه که عشقو توی چشمای تو خوندم
دست به دست تو گذاشتم. با قرارای تو موندم
عشقتو واسم نوشتی تو یه طومار بلندی مثل بارون
هنوزم با بودن تو جملات عاشقونه میشنوم با تار و پودم
گریه وقتی که میشینه روی گونه های عاشق
مثل اشکای قناری توی اون کویر چشمات جاری ام مثال رودم
ناو مسیحایی چشمات پُرِ یاقوت و زمرد واسه دریا
ببین اون موج خروشان روی دریام با همه حس و وجودم
میخونم سرود شادی با همه حس غریبم واسه حس مهربونی
تا ابد کنار قلبم تو بمونی که پُر از شمیم و عودم
ناز و کرشمه هاتو دید وقتیکه مژگان هم زدی
توی افکار بلندم نازنین همه این ناز و اداها رو میخوندم
واسه آغوش و کنارت تا ابد غریب و مستم
نازنین من نگارم اگه پیش من نباشی همیشه غبار و دودم


مهندس امین تقوی

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.