سزاوار امیدم

سزاوار امیدم
در تمام تاریکی ِ محض
به آغوش ِ خیال پناه میبرم
ناجی
امید
و پناه به تکرار خواهد آمد....

زندگی راهی ست تاریک
می گریزم از خوابی خوش
تا جاودان...

خیابان های تکاپو را
تا مرزهای عشق
به تماشای
مشرقی گرم
می نشینم ...

و به شبی طولانی
کویر ِبی مرز ِ فراموشی
یخ زده
بیصدا می شکند
در عمق ِ دلم ...!!!


محبوبه برونی

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.