گذر از گردنه ها گردن کج می خواهد

گذر از گردنه ها گردن کج می خواهد
بار سنگین که منجر به سقوط است در آن
هر که گردنکشی کرد طول زیِ دنیوی اش
مبتلا گشت به سقوط تاریخ دنیا را بخوان
رَحمِ مادر و اُنسِ بسی والای جنین
حب دنیاست بشر را مثلش زد شهِ جان
صیدِ صیاد نگردیم که صیاد شَرر است
صید نفس گشته کنون مشغولِ صیدِ دگران

گوشت و پوستی که آکنده شده از رگها
خود بخود معنی ندارد مگرش وصلِ کران
قلبِ گوشتی که پر از آفت خون بشرِ است
هیچ نیارزد مثلش زد شهِ جان برگِ خزان
آن دلی واسع عظماست که وصالش قَدَر است
وصل دل کردی به دل دار تو چسانی نگران
کلیه ی بیضوی و پوست پیازی به بَرش
تکه گوشتی را چسانی تو ز کارش نگران
گر به آن نیک نگریستی و ربش دیدی میان
کلیه را واسع عظمایی و اقیانوس دان
غده ای فوق همان کلیه که شکل عدس است
تکه چربی که خوراک مگسان است نه جز آن
گر به مالک دهی ربطش را همان شکل عدس
مرکز ثقل بشر دان و برو سجده بِران
حافظا از چه هراسی که چنین در به دری
ساکنی میکده و مسجد و دِیر او را بخوان

حافظ کریمی

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.