هر شبی را تا سحر با خاطرت سر میکنم

هر شبی را تا سحر با خاطرت سر میکنم
گونه ام را روز شب با گریه ام تر میکنم

می سرایم من غزلها از فراقت بی وفا
سیل اشک ازدیده جاری روی دفتر میکنم

بی سبب کز پیش من رفتی توای مه ناگهان
تا سحر گه ناله از دستت ستمگر میکنم


آنقدر با دیدگانم خونِ دل ریزم چو سیل
جایگاهت را چنان دریایِ احمر میکنم

میکنم فریاد ها با مرغ شب من تا سحر
گوشِ آن افلاکیان با ناله ام کر میکنم

غصّه ها دارم ز هجرانت چه دانی نازنین
جای می من خونِ دل هردم به ساغر میکنم

همدمم غم گشته ای نا مهربان با رفتنت
من کجا جز غم نظر بر یار دیگر میکنم

با (خزان) گر بیوفایی ها کنی در عاشقی
عشق بی فرجام را چون غنچه پر پر میکنم

علی اصغر تقی پور تمیجانی

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.