دو چشمِ خیسِ غُصه

دو چشمِ خیسِ غُصه
دو دریای پَری‌کُش
نشسته رو به آینه
تو با موهای ناخوش

تو با تلخیِ حرفی
که یک آتشفشانه
تویی بغضی که می‌خواد
بباره از ترانه

هنوز وقتی که دنیا
یه زمهریره از غم
واسه اشک تو, شونه‌م
می‌بافه شالِ شبنم

توی بسترِ سبز ِ
حریصِ این رفاقت
نفس‌های تو بوی ِ
غزل می‌ده و غربت

توی آیینه‌ای که
پُر از رگبارِ سرده
تمامِ شب‌رو انگار
چشات خودسوزی کرده

هنوز وقتی که دنیا
یه زمهریره از غم
واسه اشک تو, شونه‌م
می‌بافه شالِ شبنم

چه جون‌سختیم من و تو
به جون‌سختیِ رویا
نمی‌ذاریم که مخمل
بسوزه تو شب ما
کنارِ این‌همه بد
تو طنازی و زیبا
هنوز با تاج گریه
عروسِ این غزل‌ها


حسین صداقتی

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.