در اشتیاق رسیدن شبم

در اشتیاق رسیدن شبم
آرامش دوست داشتنی
نسیمی ملایم
از پنجره رو به باغچه
جشن جیرجیرک های آوازه خوان
سکوت شب
نقش بند درخشش ستارگان
در قاموس آسمان تیره
همه , مرا بر سر ذوق می آورد
قلمم فراتر از انگشتانم
کاغذ را سیاهه میکند
صدای نفس هایم می آید
چه غوغایی دارد
چه رازهای پنهان
حرف های نشیدنی
سکوت شب

در این هم آوایی زیبا
کاغذم
قلمم
دیدگانم
در حال آفرینش ترانه ای
به طراوت خیال دوست است

فریادی آرام میزنم
دستار بر پا
جنون عشق دارم
سرمست و حیران
دنیایی به بزرگی
سکوت شب دارم

زیاد گفتم
شب به انتها رسید
وقت سپردن
این مثنوی
به طنین پر تلاطم روز است

حسین رسومی

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.