باور نداری قدرت ِ بال و پرم هستی

باور نداری قدرت ِ بال و پرم هستی
گل واژه های آتشین در دفترم هستی
چشمان تو داردبه لب خورشیدِ عالمتاب
چون گوهری تابنده در چشم ِترم هستی
از این همه دیوار ِسنگی ها نمی ترسم
بین ِ در و دیوار ِ غم ها سنگرم هستی
دربی صدایی گم شدم امشب صدایم کن
رویای صد ها پنجره در باورم هستی
چون موج ِاحساسی تلاطم در سفر دارم

در هر مسیری در بغل برگ و برم هستی
از بغض لبریزم غزل شد مشتعل امشب
خط و نشانی از زلال ِکوثرم هستی
چون آتشی جامانده ام در زیر ِ خاکستر
حس شکفتن در سرور ِ ساغرم هستی
چار فصل ِتکرار ِطلایی در شب ِ تقدیر
آیینه در آیینه عشقی دلبرم هستی

طلعت خیاط پیشه

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.