نعره باد چه با خشم به پهنای درخت می پیچد

نعره باد چه با خشم به پهنای درخت می پیچد
وحشت انداخته در دامن چتر گردو
ترس بسیار به اندام شکوهمند چنار
شک و تردید به ماندن و یا رفتن زاغ
از سر لانه طوفان زده بر کله کاج
نگرانی غم انگیز درخت بادام
از صبوری ظریفِ گل و گلبرگِ شکوفه
به تکانهای شدید طوفان
که زده سیلی شاه کوب به مظلومیت سبزِ رخ و بار درخت
به زمانی که شکوفه سر هر شاخه آن چو عروسان به لطافت و ظرافت رقصان
هر دمی تاب دهد برگ و برش را بر هم
آن چونان سخت و مهیب
که رساند امیدواری او را بر هیچ
تا که از ناچاری
کفتر شوق و امید
بگشاید پرواز
سوی بیغوله ناکامی‌ها

بعدِ طوفان
سخنی
گفت به زاغ
کاج بلند:
استقامت وَ قناعت وَ صبوری باید
بشود زمزمه جان عمل

ناز و نعمت به وفور
نشود راه گشا
در بر باد شدید
یا که طوفان مهیب

قاسم لبیکی

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.