نـازنین قـاب دلـم نقشش بـه تصویر تو شد

نـازنین قـاب دلـم نقشش بـه تصویر تو شد
چشم من دیدو دلم صد دل چو درگیر تو شد
در تمنـای وصـالـت عمـر مـن گـردیده صـرف
بیـن کـه آن روح جوانـم عاقـبت پیـر تو شد
دل شد از نـاز و ادایـت والـع و شیـدا چنین
دل شکستنها ولـی بـا میـل و تـدبیـر تو شد
دیشبی دیـدم بـه رویـا رخ زمـا پوشانـده ای
ای دریـغـا خـواب مـن آخـر بـه تعبیر تو شد

غـمـزه و نـاز و ادایـت کـرده دیـوانــه دلــم
تـا دل دیوانـه هـم پـایـش به زنجیـر تو شد
سـاحر چـرخ فلـک اقـبـال مـا را تـاس ریخت
عـاقـبت هـم حال دل در بند و تقدیر تو شد
انـقـدر کــردم صـبـوری در فــراق وصــل تـو
تا دل شیدای من خون گشت و دلگیر تو شد
تـا حجـاب اَز رو بـر آوردی دلم چشمت بدبد
عـاشق چشمـت شـد و اینگونه پاگیر تو شد
سینه ام صـد چـاک دارد از نبـرد عشق و دل
عشـوه و نـاز و ادایت تیغ و شمشیر تو شد
بـر نـکـوئی گـفـتـمش دیـدی ز جـور روزگـار
لغمـه ی عشقت به او؛ آنسان گلوگیر تو شد

عباس نکوئی

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.