من نسیمم ,بی نصیب از روی یار

من نسیمم ,بی نصیب از روی یار
روزگاری می وزیدم حول یار
در پی گیسوی یار,می وزیدم کوی یار
من یه عمری هی وزیدم,هی خزیدم دور یار
تا که طوفانی رسید و برگرفت و برد, یار
من که عمری در هوای یاری,بودم
بی نصیب از کوی و هر بازاری بودم
من دگر هویی ندارم,جشم آهویی ندارم
من نسیمی بی زبانم,در پی یارم روانم
تا که رویش را ببینم یا که در رؤیاش بمیرم

سارا بیگلری

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.