دل از تو گر کنم جدا,سرم جدا نمی شود

دل از تو گر کنم جدا,سرم جدا نمی شود
گر بکنم سرم جدا,دلم جدا نمی شود...

جنگ شدید عقل و تن !این من مانده بی سخن
بی تو چگونه می شود حرف ببارم از دهن !

تا تونشسته ای به من,چگونه من رها شوم
بال مرا گرفته ای ,چگونه در هوا شوم


حلقه ی آتش منی,آب نمی رسانی ام‌
سوخت پرم در آتشت, چرا نمی پرانی ام

پاره کن این حلقه را,ختم شود ماجرا
به هردری که میزنم ,بی تونمی شود چرا؟

ببر مرا به پیش خود,یا که خودت به من بیا
جان مرا گرفته ای ,گر شده جان بکن بیا....

حسین وصال پور

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.