ای امیدِ رفته ام ! گاهی به من رو می کنی ؟

ای امیدِ رفته ام ! گاهی به من رو می کنی ؟
خالی ام از های و هو , گاهی هیاهو می کنی ؟

یک غزل از دفترِ شعرِ بهارت می دهی؟
مملو از تنهایی ام , با واژه جادو میکنی؟

من اسیرِ سر به زیرِ ناگزیرِ ظلمتم
آسمانِ تیره ام را غرقِ سوسو میکنی


برگِ زردِ کوچه گردم , آهِ پر دردم ببین
نوبهارم را پر از گلهای شب بو میکنی

من پر از یادش بخیرِ خاطراتِ برفی ام
خیسِ اشکم , این زمستان را تو پارو می کنی

جان فدای خستگی هایت , تو هم چیزی بگو
مثل من گاهی هوای چای لیمو میکنی؟

مهین خادمی

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.