سرمای زمستان تو گرمای پناهم

سرمای زمستان تو گرمای پناهم
لبخند بزن بشکند این شام سیاهم
وقتی که تو با گرمی آغوش بیایی
عشق تو برایم شده چون معنی. آهم
گه با همه آتش و تردید می آیی
صد بار بدین گونه بیایی به تباهم
لابد همگی دیدن چشمان تو خواهند
من با عطش شعله تو غرق گناهم
گلدان,تو به یک خنده بیا تا بستایم
ته مانده لبخند تو هم گرمی آهم


جواد جهانی فرح آبادی

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.