بر خودم کردم حرام خوابِ خوشم

بر خودم کردم حرام خوابِ خوشم
تا بیاندیشم چسان است ناخوشم
این همه دل واپسی ها بهرِ چیست
دلخوری ها کینه توزی ها زِ چیست
علتش چیست بَس طمعکارم فزون
با چه برهانیست که مجنونم کنون
مال و اموالم که افزون می شود
با چه برهانی دلم خون می شود
هر چه بیشتر میشود سهمم جهان
حرص فزونتر میشود نسبت به آن
این چه بیماریست گرفتارست بَشر
با چه دارویی توان زین جَست خَطر
حرص چرا پایان بیِ پایان ماست
با چه برهانی شفای جان ماست
روزیِ من عهده دارش ربِ جان
مالک کل جهان هاست مهربان
ناظر احوال و حالاتم خداست
ماندن و رفتنها اذنِ کبریاست
خشم و شادیهای من اذن بقاست
خواستنم خوابیدنم با کبریاست
قلب من با اذن مالک می طپد

چشم هام امرِ هو را می برد
کلیه هایم همچو اقیانوسِ هند
اشکاهایم آب جاری رود سِند
پاهایم همچو کوه های سِتَبر
دستهایم شاخه های چوپِ تَر
مغزِ من مانند سرداری سپاه
سیستم عصبیم چون نور راه
کُلشان مطلق مطیعِ مالک اند
حرصِ من چیستا که مَنها هالکند
هر چه فکر کردم کی ام دیدم نی ام
باقی ام دنیا که قطعاً فانی ام
عاقل ام نازم به عقل دیدم نی ام
کاتب ام کبر میفروشم که نی ام
فاتح ام فتحی کنم که عاجزم
قاطع ام امری کنم که ناقصم
شاکرم شکری کنم قطعاً نی ام
بنده ام گر رب عالم مَن کی ام
گر طبیبم پس چسان تب مبتلا
طول هر سال زی ام صدها بلا
بوده و هستم ضعف النفسِ حَد
با چه برهانی مطیع ام نفسِ بد
یکصد و بیست و چهار هزار نبی
بر حذر کردند هوای نفس همی
با چه برهانی منم من می کنم
واقفم فانی ولی جمع می کنم
زین رسیدم در نهایت که یقین
ظاهراً دارای عقل ام اهلِ دین
دینِ اسلام یعنی تسلیم احد
حبسِ نفسِ شَر و عبدیِ صمد
پس به ظاهر من مسلمانم یقین
حرص گرفتارم ریاکارم به دین
حافظا گر خواهی اولایی شوی
ما علی دادیم که مولایی شوی
بی علی ابن ابیطالب بدان
حبسِ شیطانِ حریصی در جهان
اختیار دادیم و با این اختیار
کاشت فِلفل را چسانی داشت خیار

حافظ کریمی

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.