بی تو

بی تو
هر آنچه بر خاک رستنی ست ، نابود باد
بی تو
ظهر ، همچون گلی غمگین
شرحه شرحه ، به خون خویش در می غلتد
بی تو
قدم زدن میان سنگفرش و مه ، کند می شود
بی تو
بی درخشش ات
که هیچکس جز من نتواندش دید
نتواند زیست ، گلی سرخ رنگ
حتی در آغازین لحظۀ میلاد خویش
هستم ، چرا که هستی
و هستی ، زان رو که هستم
و هستیم ، تا که هستیم
و ای عشق
من و تو

ما خواهیم بود

« شاعر : پابلو نرودا »

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.