نمیدانم
آن یک نفر
که همه ی ما
نداریمش !
خودش
چه کسی را
ندارد ... !
.
.
.
مریم قهرمانلو
انتظار که چیز بدی نیست ،
روزنه امیدی ست در ناامیدی مطلق
من انتظار را
از خبر بد بیشتر دوست دارم ...
.
.
.
عباس معروفی
از شاخه ای می پری
زنده می شوم
می نشینی بر دیگری
باز میمیرم
سالها در پیله
نقاشی کردم
سبز و آبی و ارغوانی
پرواز را یاد گرفتم
زیبا و آرام و بی حرکت
شکارم کن!
بهمن جهان تیغ
صبح که میشود
برای کلاغها
از عشقمان بگو
بگذار یک کلاغ چهل کلاغ شود
دوست داشتنمان!
دلم میخواهد
قصهی من و تو
برسد به گوش تمام دنیا ...
"حمیدرضا عبداللهی"
قول دادم شبها بهت زنگ نزنم
و وقتی مریض شدی بهت فکر نکنم و
نگرانت نباشم
و بهت گل ندهم
و دستانت را نبوسم
اما شب بهت زنگ زدم
و برایت گل فرستادم
و میان چشمانت را بوسیدم تا سیر شدم
قول دادم که...
قول دادم...
قول...
و هنگامی که خنگیام را فهمیدم، خندیدم.
"نزار قبانی"
بعد رفتنت
دیگر عاشق نشدم
کوچه ها دیگر شعری نگفتند
خاطراتت در لابه لای روزها
خیالت در گرد خانه می گشت
بعد رفتنت
چه شعر ها که دلتنگ نماند
چه عاشقانه هایی در پیله ی دل ماند و پروانه نشد
بعد رفتنت
دوستت دارم هایم را خاک گرفتند
بعد رفتنت
دیگر دلم بهر کسی دل دل نکرد
یک تو در دل ماندی و قاب شدی
بعد رفتنت
دیگر این دل ,دل نشد
این دل دیگر عاشق نشد
عزیزحسینی
قول دادم که پنجاه بار تو را ذبح کنم
اما وقتی پیراهن آغشته به خونم را دیدم
مطمئن شدم که خودم ذبح شدم
مرا جدی نگیر
وقتی عصبانی میشوم...
وقتی از کوره در میروم...
وقتی آتش میگیرم...
وقتی خاموش میشوم
من از شدت صداقت دروغ میگفتم
و خدا را شکر که دروغ گفتم.
"نزار قبانی
غروبِ که,
در شهرم ریشه میدواند؛
بذرِ خیالت را میپاشم...
حالا
دارمت!
لیلا طیبی