ترسیـده‌ای ز خـار؟ به بـستان گــذر نکن

ترسیـده‌ای ز خـار؟ به بـستان گــذر نکن
جـــایی به غـیر مـنزل جانـان ســفر نکن
سرمـست گـرمی نفسش باش و... صاف‌تر!
داروغـه را, خبــیث عبــث را, خـبر نـکن
معشوقه‌ات,رفیقِ‌رَهَت, هرچه‌هست, هست
... هیــچ اعـتنا به یـاوه‌زن بی‌هــنر نــکن

ربـطی نداشت قصـه‌ی قلبت به این و آن!
وقتــت حرام عربـده‌ی گـاو و خر نـکن
عطـشان بـمان و از لـب دریـا نمک نگیر
سـر خـم به پیـش طایـفه‌ی بدگهر نـکن
هشدار!! لحظه‌لحظه‌ی صحبت غنیمت است!
با (او) نشسته‌ای به سخن... , مختصر نکن!!
پرسیـدمش: هـوای غزل کـرده‌ام, نوشت:
شعری به جز سروده‌ی (مهدی) ز بر نکن

محمد مهدی کریمی سلیمی

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.