تکه یخی که عاشق ابر عذاب می شود

تکه یخی که عاشق ابر عذاب می شود
سر قــرار عاشقی همیشه آب می شود

به چشم فرش زیر پا سقف که مبتلا شود
روز وصالشان کسی خانــه خراب می شود


کنار قله هــــــــای غم نخوان برای سنگ ها
کوه که بغض می کند سنگ ، مذاب می شود

باغ پُــــــــر از گلی که شب به آسمان نظر کند
صبح بــــه دیگ می رود ؛ غنچه گلاب می شود

چه کرده ای تـ♥ـو با دلم که از تـ♥ـو پیش دیگران
گلایه هم کـــــه می کنم شعر حساب می شو
د

کاظم بهمنی

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.