به فرض آنکه چشمت مهلت انکار نگذارد

به فرض آنکه چشمت مهلت انکار نگذارد
مجالی را برای فرصت زنهار نگذارد

چنان مست فریبایی کند اوضاع مجلس را
که جایی را برای خاطری هوشیار نگذارد

تو میدانی که درد برکه ی مدیون باران را
کسی پای حساب مرغ بوتیمار نگذارد

زلیخا! با خیانت آبروی عشق را بردی
بگیرم ردّی از تو پیش بوتیفار نگذارد

عروس مصر هم باشی به رسوایی نمی ارزد
خدایت را بگو تا پرده بر اسرار نگذارد

به بوی ننگ بدنامی بگو اسپند آتش را
از این پس در میان حجره اش عطار نگذارد

به دنیائی که لبریز از غبار بی وفائی هاست
کجا دیدی که بر کاخی رد آوار نگذارد ؟!

علی معصومی

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.