چندی است می تپد دل من درهوای تو

چندی است می تپد دل من درهوای تو
تا آسمان آبی و صاف صدای تو
چندی است چشم پنجره ام را گشوده ام
تا بگذرد به سمت دل من هوای تو
در هاله ای که وحدت تو موج می زند
ها !..از کجا شروع کنم از کجای تو
هیچت نیاز نیست بگویم که چیستی
از سا یه ها بپرس رها پا به پای تو
ای چشم های آبی تو رنگ عشق محض!
حسرت به من رسیده از آن چشم های تو
جنگل شو ای تمام تنت سوره های سبز
تا گم کنم مسیــرخودم لا به لای تو
ازکوچه ام که می گذری شاعر بهار
طوری عبورکن که بگیرم صدای تو
با من لطیف و ساده بیامیز ای جنون
کاری بکن که رنگ بگیرد حنای تو
من شاعرم به سهم خودم از تو سوختم
من سوختم که شعر بی ارزد برای تو

سیدقاسم حسینی سوته

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.