ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | 5 | 6 | 7 |
8 | 9 | 10 | 11 | 12 | 13 | 14 |
15 | 16 | 17 | 18 | 19 | 20 | 21 |
22 | 23 | 24 | 25 | 26 | 27 | 28 |
29 | 30 | 31 |
خلق پرنده ای آواز خوان.
گنجشک های با انبوه جمعیت در بهار
زاده شدند
و رشد کردند بسیار .
هر یک هدفی و جفتی یافت .
به جز پرنده ای پیچیده منقار به نام مستعار.
بهار سبز رشد کرد
و جفتی نیا فت پیچیده منقار.
آموخت در تنهایی اشعار .
اشعار با اشعار تا رسید به ابشار.
ابشار خیره در بهار.
سخت مشغول کار .
کار وکار تا رنگین کمان پدیدار شد در آبشار.
رنگین کمان عاشق آوازه پیچیده منقار .
نشست به پهلویش تا بویش گرفت مستعار.
و بدین سان آشکار شد پیچیده منقار.
به اسم مستعار قناری اواز خوان.
در مرغزار.
علی محسنی پارسا