قبول دارم

قبول دارم
دست هایم
بی نمک ترین
جای جهانند
هرکس که پر شور آمد
نمکدانی داشت
با هر زخم زبانی
به تنم پاشیده شد
اما خیالی نیست
منهم این شعرها را
در آسیاب
سپید نکرده ام
حالا اگر
صدایم به صدا نمی رسد
هنوز فرصت دارم
در بند بند شعرهایم
چند پنجره باز کنم
باد را بیاورم
در کلماتم راه بیفتد
خانه به خانه
در بزند
با صدای بلند فریاد کنم
آهای مردم خراشیده و نتراشیده
مثل همیشه
از سر تقصیر شما می گذرم
عشق
نام مستعار من است
اگر درکم کنید

جمال_بیگ

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.