در قلبم برویت باز بود

در قلبم برویت باز بود
در سایه ایی پنهان
روی سفره دلم
به پهنای دهان نهنگ سفره انداختی
یک شب نه
هزاران هزار بار
به خوش مزه گی نگاهت هر روی خوش تورا
مز مزه غوط می دادم
چی می شد
در هنگام سپیده صبح رو در رو
به روی سینه ام
بی چسب همچون دو قلوها به خوابانم
اگر با تکانی
دلت ترک بر می داشت
با بزاق دهانم
تنت را خیس با وجودم نگه دارم


منوچهر فتیان پور

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.