رفتی و بعد از تو تمام شهر خالیست

رفتی و بعد از تو تمام شهر خالیست
حتی برایم زنده ماندن احتمالیست

آنقدر شبها در نبودت گریه کردم
در برکه ی چشم سیاهم خشکسالیست

عطر غزلهای کسی پیچیده اینجا
یا رد پای غصه ای در این حوالیست؟

آماده اند تا خون شعرم را بریزند
حال و هوای هر شب من پرتقالیست


بعد از تو هر فصلی که من دیدم خزان بود
دور و بر عشقت فقط گل های قالیست

دیشب گرفتی دستهای خسته ام را
تاآمدم باور کنم دیدم خیالیست

سمیه ملکی

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.