گاه کوچ میکردم

گاه کوچ میکردم
باهوایت
خنده های عاشقانت
گاه دور میگشتم از این
خانه ی بی درز وسقف
لانه ی تنهایی درد وستبر
گاه میخندیدم به ناز
بر هیایوی نگاه آخرت
بر سبکبالی و حس آخرم
بر شکوه بی نظیر خنده ات
گاه میترسم زخود
از تو دیدن
با تو تا اوج خدا
سر به محراب نگاهت
سجده ی آخر زدن

حسین حصاری

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.