با هم در قهوه خانه بودیم

با هم در قهوه خانه بودیم

و من در فنجان قهوه می نوشیدم:

نگاه ها و لطافت هایت را

آنگاه که زن فالگیر آمد و کف دست مرا گرفت

تا طالعم را بخواند

و من به او گفتم:

طالعم را بخواند:

اما در کف دست تو!

(غادة السمان)

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.