گفتم تو را بخوانم

گفتم تو را بخوانم

کز صبح بگذریم

باران چنان گرفت که خورشید پیر شد

در انتظار تو

اینک من، آه... من-

مردی هزار ساله کنار دریچه ها!...

منصور اوجی

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.