دیشب خواب دیده ام

دیشب خواب دیده ام
هزار فرشته را
بالباسهائى نیلى
و طیفى از رنگهاى آبى تا لاجوردى دلخواه من
که با آرامش، پشت پلکهایت نشسته اند
و با انبوه مژه هاى بلندت
چنگ مى زنند

دیشب خواب دیده ام
هزار پرنده را که کوچیده اند
در سررسید عشق
انگورها مستى را به پیاله هابخشیده اند
پائیز از اغواى همه ى گلهاى شب بو
شکوفه مى دهد
زمستان رفیق صمیمى تموز است
وبهار ..، به ماه میانى پائیز دلبسته است
تا ازفصل عشق
میوه ى بردبارى بچیند

دیشب خواب دیده ام
تمام کابوسهایم را دوره مى کنم
وآوائى در گلو گاه خسته ام
گلهاى غم آلود محمدى را مى خواند
به آخرین کام سیگارى درمقصد

کاش یکى براى این همه آسمان
گل ِماهم را در فصل ِ پنجمى قلمه مى زد
یکى شب را
براى عبادت آغوش بیدار مى کرد
کاش یکى مراقبِ میوه ى دوست داشتن بود
که ازتنومندى درختِ بى تفاوتى فرونیافتد
کاش یکى
مرا بدنیاى فراموشى صدا بزند
کاش......

مجیدفربد

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.