در شبی که کلیدش

در شبی که کلیدش
درچاه بیداری‌ست
آواز من باش
روز بماند پشت کوه
ماه من باش

نیلوفر_ثانی

نفسم می‌گیرد

نفسم می‌گیرد
که هوا هم اینجا زندانی‌ست!
هر چه با من اینجاست
رنگ رخ باخته است
اندر این گوشه خاموش فراموش شده
کز دم سردش هر شمعی خاموش شده
یاد رنگینی
در خاطر من
گریه می‌انگیزد ...


هوشنگ_ابتهاج

زیباترین دریا

زیباترین دریا
دریایی است که هنوز در آن نرانده‌ایم،
زیباترین کودک
هنوز شیرخواره است،
زیباترین روز
هنوز فرا نرسیده است،
و زیباترین سخنی که می‌خواهم با تو گفته باشم هنوز بر زبانم نیامده است...

‌ناظم حکمت

تمامی مردم

تمامی مردم

              نام عزیزشان را بر درخت حک می کنند

نازنینم

نام تو را بر استخوان تنم خواهم کوفت...

(نوزاد رفعت)

ترجمه از آرش سنجابی

انسان مسافر است.

انسان مسافر است.
مسافری که از خود به خود سفر می‌کند!

راه اوست.
رهرو اوست.
مقصد اوست...


اُشو

تنها آینه ها ترک برنمی دارند

تنها آینه ها ترک برنمی دارند

با لبان من

کویر

همه جا

اتفاق می افتد

(محمد جواد سلطانی)

چشمهای تو به من می‌بخشد

چشمهای تو به من می‌بخشد
شور عشق و مستی
و تو چون مصرع شعری زیبا
سطر برجسته‌ای از زندگی من هستی

حمید مصدق