عاشق نبودى

عاشق نبودى
تا شب را
براى شب بودنش دوست داشته باشى
و زیر سقف سرمه اى آسمان
با شمارش ستاره ها
جریمه هاى عاشقى را
بنویسى

عاشق نبودى
که یادت بماند

براى رسیدن بساعت عاشقى
چند هزار مرتبه
با ترانه ى غروب سیاوش
پلاکهاى زوج را
در شانزدهمین کوچه ى اشتیاق
شمرده ام
تا در سپیده ى صبح
و قبل از برآمدن شکوفه ى آفتاب
و خیلى زودتر از همه ى کبوتران چاهى
کنار عبادتگاه خانه ى تو
دست به دعاى دیدنت باشم

عاشق نبودى
که بدانى براى چیدن گل سرخ
بــایــد ،
بــوسیــدن را
بلـــد بــاشى
تا بى هنگام از فصل ها
سرخترین گل عشق را
با بوسه اى از جنس خودش
تکثیر کنى

عاشق نبودى که بدانى
سهم ما از هزاران سال عاشقى
ذره ى کوچکیست
و باندازه ى عمر ابر کوتاه !!
یا مى بارد
یا همراه ِآواره گى باد
در آسمان ها گم مى شود.

عاشق نبودى
که دلت بسوزد.


مجیدفربد

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.