دوست داشتم در جایی

‌دوست داشتم در جایی
شبیه به فراز و فرود لب هایت
برای همیشه جای میگرفتم
و از بلندای چشمانِ تو
به تماشای جهان مینشستم
و نگاهت را همواره میبوسیدم
و صدایت را میبوییدم
و آغوشت ...
و آغوشت میشد
تنها ندامتگاه جهان
که حبس ابد میخوردم در آن
به جُرمِ روزهایی که ندیدمت
شب هایی که نشنیدمت
و لحظه های نابی که گذشتُ
حرامِ بی تو ماندن شد ...
بیا که تاریخ بداند
یک زندانی دیوانه وار
زندانش را دوست داشت ...


محدثه_رنجکش

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.