شبی با لبت گفتگوی داشتم

شبی با لبت گفتگوی داشتم
زیر چشم هم، نظر به موی داشتم
عالمی در کنارم، غوغا بپا کرد
اما در نظر، تو را روبروی داشتم
راه راست نشانم داد و راستی
غافل بود که در بر، خم ابروی داشتم
عطر گلی در یاد نشاند و ندانست
عمری در خاطرم، ز تو بوی داشتم
از خود برون شدم تا ببینم تو را
بیهوده بود ره، چو جستجوی داشتم
درسم همه قیل و قال بود و همهمه
فارغ از ان بودم که های هوی داشتم
بی توشه ی ره، به او کی رسی عابد
هر چند کنی توبه، که من آبرو داشتم

مجید بهمنی

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.