بوی شعر بهار می دهد

صبح شد
پنجره باز شد
دوباره آفتاب تکیه زده به دیوار آجری حیاط خانه مادربزرگ
شمعدانی های لب پنجره به آفتاب سلام می کنند
صدای گنجشک ها از پشت پنجره شنیده می شود
بادبادک رنگی در آسمان است
صدای قهقهه کودک همسایه
صدای غل غل قوری
نان داغ صبحانه
لبخند شمعدانی ها
آبیِ فیروزه ای حوض
قرمزِ ماهی های رقصان
می خوانم این تکرار را
بوی شعر بهار می دهد

نسترن دانش پژوه

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.