تو به شعر نیمه شب میمانی،

تو به شعر نیمه شب میمانی،
که ذهن خواب آلود
مرا به بند می کشد،
سرد و صاف و روشنی،
مثل سنگ بلور،
که با تراشِ استعاره های
من الماس می شوی،
تو آرایه ای ،که کلامِ بی جان
مرا پر نفوذ میکنی،،
تو همان دروغ ابیاتِ منی ،
که هر چه بیشتر می بافمت
جمله هایم رنگین تر می شوند،
اما تو, تنها تویی،که به هیچ چیز
تشبیه نمی شوی،،،

فاطمه مصطفایی

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.