مثل هر شب، هوسِ عشق خودت زد به سرم

مثل هر شب، هوسِ عشق خودت زد به سرم

چند ساعت شده از زندگی‌ام بی خبرم

این همه فاصله، ده جاده و صد ریلِ قطار

بال پرواز دلم کو، که به سویت بپرم؟

از همان لحظه که تو رفتی و من ماندم و من!

بین این قافیه‌ها گم شده و در‌به‌درم

تا نشستم غزلی تازه سرودم که مگر

این همه فاصله کوتاه شود در نظرم

بسته بسته "کدوئین" خوردم و عاقل نشدم!

پدر عشق بسوزد... که در آمد پدرم!

بی تو دنیا به دَرَک! بی تو جهنّم به دَرَک!

کفر مطلق شده ام، دایره‌ای بی‌وترم

من خدای غزل ناب نگاهت شده‌ام 

از رگ گردنِ تو، من به تو نزدیکترم


- امید صباغ نو

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.