پاهایم

پاهایم
از تخت درازتر شده‌اند
دست‌هایم
حتی به لامپ می‌رسند
صدای موسیقی‌ام
از تمام دیوارهای آجری رد می‌شود

زل می‌زنم
به عکس سرخ‌پوست‌ها در کامپیوتر
و با تو قهوه می‌نوشم
مثل کریستف کلمبی
که اتاقش را
از سرزمین‌های ناشناخته بیشتر دوست دارد


سید_مهدی_موسوی

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.