من دیشب خواب دیدم

من دیشب خواب دیدم

خواب دیدم تمام دنیا به دور از آشفتگی بود
خواب دیدم دست هر کس شاخه گلی بود
و لبخند ملی ترین زبان دنیا بود
خواب دیدم هیچ کس از شادی محروم نبود
دست هیچ پدری به وقت آمدن خالی نبود
خواب دیدم عشق را با لبخندی هدیه میدادند
خواب دیدم روی هیچ بامی برای کبوتر علامت نشستن ممنوع نبود
گلوی هیچ قناری پر خون نبود
خواب دیدم
خواب دیدم ستون فقرات هیچ گلی نشکسته بود
بر صورت هیچ کودکی اشک نبود
خواب دیدم عطر گل سرخ میهمان هیچ خانه ای نبود
یاس و مریم و اقاقی پا بند هیچ مسافری نبود
خواب دیدم آزادی، آبادی به آبادی کلیشه ای نبود
خواب دیدم
من،تو،او،ما،شما و آنها دستمان از هم جدا نبود
در خواب من تمام دنیا یکپارچه بود
عجب خوابی
عجب شوری
و افسوس
این فقط یک خواب بود…!

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.