پاییز را باید عاشق بود،

عاشق که نباشی،
پاییز، وصله‌ی ناجور فصل‌هاست...
پاییز را باید عاشق بود،
که این صبح‌های ابری و سرد، بدون دوست داشتن کسی، نمی‌چسبد…
که این غروب‌های نارنجی و زرد، بدون خواستن و فکر کردن به کسی، نمی‌چسبد….
پاییز را باید عاشق بود،
که اگر نباشی؛ باران‌های بی‌امان و خش خش برگ‌ها،
دمار از روزگار تنهایی‌ات در می‌آورند…
که چای داغ عصرهای سرد پاییزت را چگونه می‌نوشی بدون حضور و حرف‌های کسی؟
که چگونه حال و هوای پاییز را طاقت می‌آوری؟
که چگونه می‌‌خوابی؟ که چگونه بیدار می‌شوی؟
بی عشق؟
پاییز را باید عاشق بود،
که آدم‌های بدون عشق،
وصله‌های ناجور پاییزند...
.
.
.
نرگس_صرافیان_طوفان

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.