بی تو چون هر قهرمان پر غرور دیگری

بی تو چون هر قهرمان پر غرور دیگری
قصه‌ام شاید رقم می‌خورد جور دیگری

زندگی بعد از صباحی از نمک افتاده بود
تکیه می‌دادم چنان کوری به کور دیگری


عقده‌ام را در غیابت هیچکس خالی نکرد
پر نخواهد کرد جایت را حضور دیگری

خسته‌ام از این همه صغری و کبری چیدنت
من که هستم سخت محتاج حضور دیگری


بی‌گمان با این لقب هر چیز دیگر جعلی است
نیست غیر از چشم تو دریای نور دیگری

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.