میان مُشتی از اَرزن چو درّ غلتان است

میان مُشتی از اَرزن چو درّ غلتان است

شبیه تو کم و امثال من فراوان است

بیا که هر دو به نوعی به شانه محتاجیم

دوباره موی تو و حال من پریشان است

تویی که نیم رخت مثل نیمه ی ماهی ست

که نیم دیگران آن پشت ابر پنهان است

نه پشت ظاهر خوب تو باطنی بد نیست

که هر دو روی تو بر عکس سکه یکسان است

رسیده ام به خدا از مسیر چشمانت

به نقطه ای که تلاقی عشق و عرفان است

عجیب نیست به سمت تو مایلم هر دم

که نام دیگر من آفتابگردان است

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.