من همیشه درحالی که دست‌هایم بر روی زانوهایم است،

من همیشه درحالی که دست‌هایم بر روی زانوهایم است،
اینجا می‌نشینم و مثل یک جغد که در قفسی بزرگ اسیر است
به دوردست‌ها خیره می‌شوم و اشک از چشم‌هایم سرازیر می‌شود.
ولی چه‌چیزی باعث ریختن اشک می‌شود؟
در آن‌جا چیز غم‌انگیزی وجود ندارد.
شاید این مغزم باشد که درحال آب شدن است.
نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.