از سر خط نوشتم اسمت را

از سر خط نوشتم اسمت را
تا ته خط ادامه‌ ات دادم
باز یادم نبود دل کندی
یادم آمد، به گریه افتادم
نیستی تو، جهان پر از خالی‌ ست
خالی از عشق، خالی از همه چیز
مثل تنها قدم زدن وسطِ
عصرِجمعه حوالیِ پاییز...
باز هم آن سوال تکراری
چه شد از من دلت برید اصلا؟
تو چه گفتی که از تو برگشتم؟
من چه کردم دلت گرفت از من؟
کاش می‌شد به قبل برگردم
سرنوشتم عوض شود شاید
کاش تنها برای من بودی
تا جهان جای بهتری باشد...

اهورافروزان

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.