ای غزل گونه ترین دختر این آبادی

ای غزل گونه ترین دختر این آبادی !

با چه امید ، دلت را به نگاهش دادی؟

 

آهوانه پی دام چه کسی می گردی ؟

در کمین نیست در این حاشیه ها صیادی

 

عطر شیرین نفس های تو پیچیده ولی

دیگر این قصه ندارد نسب فرهادی

 

کوزه ات را ببر این چشمه ندارد آبی

خشکسالی شده در فکر سراب افتادی؟

 

آمدی در شب مهتاب ، ولی نشنیدی

نه صدای نی و نه زمزمه فریادی

 

ای پری واره ! در این آینه ها خیره نشو

قابشان می شکند قاعده ی آزادی

 

موج گیسوی تو که حرمت دریا دارد

شانه کن تا که پریشان نکند هر بادی

 

 

پروین نوروزی
نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.