در شعرم گفته بودم که دوستت دارم

در شعرم
گفته بودم که دوستت دارم
وعده دادم
ترا می‌بوسم
خط کشیدند بر آن
بوسه‌ ام را از لبت برداشتند
آری دستور چنین بود
شعر من اشکال دستوری داشت

سینا بهمنش

می‌ خواهمت
بازگرد...
آهسته آهسته
با قایق چوبی‌ ات
از لابه لای موج ها بیا
بگذار
سطر آخر این شعر
کنار صدف های دلگیر
لبخند بزند... .

سهیلا بامدادان

پیش از تو

پیش از تو
همه را با معیارهایم می سنجیدم
بعد از تو
همه را با تو می سنجم

حتی معیارهایم را


مصطفی زاهدی

زبان مرا یاد بگیر

زبان مرا یاد بگیر
زبان من عربی نیست
عبری نیست
حتی انگلیسی یا فرانسه
زبان من غربت و تنهایی من است
زبان من اندام مهتاب زده ام
زبانی که با آن می بوسمت
برهنه ات می کنم
در آغوشت می گیرم
و به اتفاق جهان ، تمامت می کنم
زبان من از آن مردی ست که گنگ می شود
می بیند و مسخ می شود
می میرد و محو می شود

جمانة حداد

و اولین فکرم تویی

صبحگاهان
وقتی آفتاب
در حال روشن کردن روز است
من بیدارم
و اولین فکرم تویی
شبانگاهان
در تاریکی به درختان خیره می شوم
که چون سایه هایی در مقابل ستارگان خاموش
قد کشیده اند
مجذوب این آرامش مطلق می شوم
و آخرین فکرم تویی

سوزان پولیس شوتز

کاش شروع نمی کردی

کاش
شروع نمی کردی
کاش
اینقدر زیبا شروع نمی کردی
کاش
تمام می کردی
کاش
لااقل تلخ تمام می کردی
حالم
شبیه شعری نیمکاره است
در کاغذی مچاله شده
که باد
آن را به بازی گرفته



محسن حسینخانی

علامه طباطبائی

علامه طباطبائی مدام
این بیت را میخواندند و می گریستند:

کاروان رفت و تو در خواب و بیابان در پیش
کی روی؟ ره ز که پرسی؟ چه کنی؟ چون باشی؟

خواه از لبِ مسیحا ،

خواه از لبِ مسیحا ،
خواه از زبانِ ناقوس
صاحب دلان شناسند آواز ِآشنا را …

حزین لاهیجی ...

تو، شب بخیر می‌گویی

تو،
شب بخیر می‌گویی
و من ،
سلامی
به
خیالت...


محمدمقیمی ...