دل من تنگ تو شد، کاش که پیدا بشوی

دل من تنگ تو شد، کاش که پیدا بشوی
که بیایی و در این تنگیِ دل جا بشوی
تو فقط آمده بودی که دل از من ببری؟
بروی، دور شوی، قصه و رویا بشوی؟
انقلابی شده در سینه ی من، فتنه ی توست
سبزیِ چشم تو باعث شده رسوا بشوی
من پس انداز دلم را به تو دادم که تو هم
بیمه ی عمر دلم روز مبادا بشوی
غرق عشق تو شدم، بلکه تو شاید روزی
دل به دریا بزنی، عازم دریا بشوی
حیف ما نیست که یک زوج موفق نشویم؟
حیف از این نیست که تو این همه تنها بشوی؟
نم باران، لب دریا، غم تو، تنگ غروب
دل من تنگ تو شد، کاش که پیدا بشوی
"احسان نصری"

شعر زبان پرندگان است

شعر
زبان پرندگان است
بر درگاه سلیمان
وقتی که پیامبری به غیر تو
در خانه نیست


شمس لنگرودی

گر بیایی دهمت جان

گر بیایی دهمت جان

ور نیایی، کُشدم غم

من که می میرم از این غم

چه بیایی، چه نیایی

#سعدی

مرا روی خودت بکش

مرا روی خودت بکش
من امن ترین انسان روی زمینم
برای پوشاندن سرمایی که بین من و تو اتفاق افتاده است.
ساعت را خوابانده ام
من و تو از زمان گذشته ایم نیازی به دانستن نیست
پرده های خانه را کشیده ام
تا نگاه هیچ غریبه ای به فاصله ی تلخ بین ما رخنه نکند
دستهایت را
لای موهایم پنهان کن
و نفس بکش مرا
از حلق
تا ته این عطش جا مانده بر لب های متورم مان
ما تکرار نمی شویم
این آخرین تولد ماست
مرا روی خودت بکش
و نامم را به فراموشی بسپار
چه فرق دارد من و تو
از کدام گوشه ی این جهان کوچک آمده باشیم به کنج آغوش این اتاق کوچک
تمام امشب مال ماست
نفس بکش مرا
چیزی به صبح نمانده است که به درک
من از نبودن تو کودکی باردارم
که قرار است در اولین جنگ جهانی چندم بمیرد!
لعنت به تو
مرا محکم تر به آغوش بکش
جهان دارد دوست داشتن را
فراموش می کند...!

بگریز در آغوش من

بگریز در آغوش من

از خلق که گلها از باد گریزند در آغوش گیاهی ...

تنهایی را

تنهایی را
در کنار کسانی که
تنهایی را دوست دارند
بسیار دوست دارم

"واهه آرمن"

قلب مشتعلم را با ملایمت خاموش کنید

قلب مشتعلم را
با ملایمت خاموش کنید
خودم برایتان
آب خواهم آورد

"ولادیمیرمایاکوفسکی "